محمّد(ص)،مردي که مردم تنها با انديشه هايش سروکار داشته باشند نبود.وي در عين حال که مرد سياست و جنگ و قدرت بود،معنويّت و پارسائي و محبّت در او نمايان تر بود.کشمکش هاي مداوم نظامي و سياسي اي که زندگي او را در خود غرق کرده بود،مانع از آن نمي شد که در چهرهء او آرامش و صفائي را که از يک پيغمبر انتظار دارند به روشني ببينند.هيچ مردي در جامعهء خويش از او پرنفوذ تر و محبوب تر نبوده است.پس از مرگ،وي همچنان در ميان امّتش به  حيات خويش ادامه داد و رفتار و گفتارش همواره سرمشق فکر و زندگي پيروانش بود.اکنون نيز پس از قرن ها هنوز «سنّت» وي در کنار قرآن،سرچشمهء الهام مسلمانان است.



سخنش به الهام مي مانست و عقيده اش را «القاء» مي کرد و از بحث و جدل و مشاجرات فلسفي و منطقي بيزار بود.در برابر کساني که با وي به مشاجره برمي خاستند وي تنها به خواندن آياتي از قرآن اکتفاء مي کرد و يا عقيدهء خويش را با سبکي ساده و طبيعي مي گفت و به جدل نمي پرداخت.سخنش از سخن قرآن،کاملاً مشخّص بود و هرکسي آن را باز مي شناخت.سبک بيانش برخلاف قرآن،عادّي و عاري از هنرمندي تعبير و پيچيدگي هاي فکري و لفظي بود و در عين حال،جاذبه اي داشت که پيش از آنکه بر منطق شنونده بگذرد،دلش را مي گرفت و در احساسش اثر مي گذاشت.بيشتر به فطرت بشري توجّه داشت و به «بيداري» مردم مي پرداخت تا «دانائي» آنان،سخنش شنونده را بشتر از آنکه به «تفکّر» فلسفي و منطقي وا دارد،به «تأمّل» دروني و وجداني وا مي داشت:«ترکت فيکم واعظين:ناطقاً و صامتاً؛الناطق:القرآن،و الصامت:الموت:


در بين شما دو تا نصيحتگر باقي مي گذارم:يکي گويا و ديگري خاموش:گويا:قرآن و خاموش:مرگ».



چنين بود که مرداني تا دم مرگ بر ايمان خويش استوار ماندند و در نخستين ديدار و با ساده ترين و کوتاه ترين گفت و گوي با وي،تسليم مي شدند.نمي توان گفت اينها مردمي زودباور بوده اند،چه،مردم زودباور،هميشه زودباورند و همواره رنگ مي بازند و رنگ مي گيرند.و نيز نمي توان گفت تسليم سادهء آنان به محمّد(ص) از آن رو بوده است که مرداني بدوي بوده اند و ناآگاه،چه،دانشمندان و روشنفکران،سخن تازه را،به خصوص دربارهء دين،ساده تر مي پذيرند و مردم جاهل و بدوي،دير پذيرترند و متعصّب تر.



شعر را دوست مي داشت؛امّا از گفتن آن ابا داشت؛گوئي آن را براي خود،ضعفي مي شمرد.هرگاه سخن مي گفت،مي کوشيد تا سجع و وزن در آن راه نيابد و اگر به تصادف،جمله اش موزون و مسجّع مي گشت،آن را عمداً در هم مي ريخت؛گوئي توسّل به صنعت و تفنّن در الفاظ و عبارات را از صداقت و صميميّتي که در سخنش مي خواست به دور  مي دانست و خود را و انديشهء خود را جدّي تر از آن مي شمرد که بيانش رنگ فريب و تصنّع گيرد و بي نيازتر از آنکه بدان،فريبندگي شاعرانه بدهد.



ادامه دارد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحي سايت +Taha لایسنس نود 32 - کد فعال سازی ورژن 9 و 10 و 11 و 12 نود 32 یادایام Chris روغن گیری با دستگاه روغن گیر پرس سرد وبلاگ سایت دانلود آهنگ جدید 8 سانگ (ایت سانگ) شهر جدید پرند