شصت و دو) قرآن همه جا شيطان را هولناک مي نامد و خطرناک،اما در اينجا،ضعيف مي خواندش،زيرا اينجا سخن از قتال است و با مجاهدان سخن مي گويد.توفيق شيطان،نه به خاطر آن است که قوي است و نه به علت آنکه مردم ضعيف؛بلکه اينها همه زادهء جهل است.فقط بايد مردم آگاه شوند.آنچه پيامبران به قوم خويش بخشيدند،سلاح و قدرت نبود،پيام و حکمت و خودآگاهي و نور بود.



 


شصت و سه)خنّاس:هر عاملي که تو را از راه به در مي برد و تو را به خود مي گيرد،در خود غيب مي کند.


 


وسوسه:عاملي که تو را مبتلا مي کند به شري يا پوچي اي که نه سودي در بر دارد و نه ارزشي.


 


شصت و چهار) و امروز در نظام سرمايه داري و ماشين،در سلطهء استعمار پنهان و  استعمار نو،در توطئهء مسخ کنندهء استعمار فرهنگي،در بيماري استعمار زدگي،تکنيک پيشرفته و مغزشوئي،آن سه طاغوت فاجعه آميزتر از از همه وقت،دست اندر کار مسخ انسانند.


 


شصت و پنج) خطر بزرگ،براي انسان امروز،انفجار بمب اتمي نيست،استحالهء ماهيت انسان است،انسان زدائي نوع بشر.او ديگر انسان نيست.آزاد است و تنها براي برده شدن تلاش مي کند.کنار خانهء سارق،در صفي طولاني انتظار مي کشد تا نوبت غارت شدنش بشود.


 


شصت و شش) استبداد سياسي،تبعيض اجتماعي،بهره کشي وحشيانهء قديم در غرب،رانده شده است،اما همگي خشن تر از هميشه،به صورت نظام سرمايه داري باز گشته است و در نقاب ليبراليسم و دموکراسي خود را مخفي کرده است.


 


شصت و هفت) در طول اين چهارده قرن،هيچ زماني نبوده است که بتواند همچون زمان ما،اين سورهء شگفت [سورهء ناس] راتفسير کند.زيرا در طول پانصد قرن سرنوشت آدمي در زمين،هيچگاه همچون قرن ما،خناس،آدمي را قرباني وسوسه هاي پيدا و پنهان،خودآگاه و ناخودآگاه خويش نکرده است،هيچ گاه شرّ وسواس اين چنين،صدورالناس را به تباهي نکشانده است.آري،هرگز،اين آخرين آيه هاي اعجازانگيز و بليغ وحي،در زمين،اين چنين صريح و شديد،تأويل نشده است!


 


شصت و هشت) وجدان مجروح و آگاه روشنفکر راستين امروز،از اين فاجعه است که بر خود مي لرزد و به فرياد آمده است؛تنها اوست که معني وسواس را مي شناسد و دامنه و عمق فاجعهء وسواس زدگي انسان را حس مي کند.او در کنار کشتن حقِ انسان،مي نگرد که حقيقتِ انسان کشته مي شود.


 


شصت و نه) شگفتا!در سورهء فلق،از سه شرّ سخن مي گويد،اما بر يک صفت خدا تکيه مي کند:فلق!اما در سورهء ناس،از يک شر سخن مي گويد و بر سه صفت خدا تکيه مي کند:ربّ،ملک،اله!آن سه شر،فاجعه هاي بيروني قدرتهاي ضد انسان،که حق او را مي کشند،و اين يک شر،فاجعهء دروني که حقيقت او را مي کشد.وسواس فاجعهء مردم کش است و زهري که اين مار سه سر صد چهره بر جان آدمي مي ريزد،و مگر نه،ابليس در هيأت ماري،آدم را فريفت و از بهشت خدا راند؟


 


هفتاد) تيغ را بر حلقوم اسماعيلِ خويش بنه،تا توان آن را بيابي که تيغ را از دست جلاد بگيري!


 


هفتاد و يک) اگر امامت نباشد،اگر رهبري نباشد،اگر هدف نباشد،اگر حسين نباشد و اگر يزيد باشد،چرخيدن بر گرد خانهء خدا،با چرخيدن بر گرد خانهء بت،مساوي است.


 


. پايان .



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کفپوش pvc ♥خلوت تنهایی♥ زبان اسپانیایی زبانی جذاب، Iran, Persa وبسایت پشتیبانی لایک چت Eric پرستوی امید برترین مرجع دانستنی های دنیای بازی رمان غیر مجاز